آیا برای شما هم پیش آمده که حس کنید در عبور از دورانی سخت، ناخودآگاه در جستجوی تصاویر، مکانها، اشیا، رایحه و عناصری میگردید که ردپای آنها در گذشتهی امنتر شما حضور دارد؟ بله، حتما تجربه کردهاید.
انسان خردمند در اولین تلاشهایشان برای درست کردن سرپناه به اطراف خود نگریست و سعی کرد اشیا را سرهمبندی کند، در این تلاش به سنگ و چوب هم رسید. سنگ البته که مقاومت بیشتری داشت؛ اما همه جا نبود، سنگین بود و تراش دادنش مشکل بود. درعوض چوب سبک بود، شکل دادنش آسانتر بود ، در بعضی مکانها در دسترستر بود، و از همه مهمتر در ترکیب با ابزارهای برشی که بالاخره با سنگ مهیا شده بود امکان ساخت خانههای بزرگتر را فراهم میکرد.
داستان ثبیت شدن چوب بهعنوان یک عنصر امن در حافظهی جمعی گونهی انسان خردمند از خانهسازی فراتر میرود؛ چوب مفهوم گرما در زمهریر شبهای سرد زمستان، امنیت در دفع حمله حیوانات شکاری، سیری بعد از پخته شدن غذای خام، بهانه یا کمکی برای یکجانشین شدن و ساختن اجتماعات انسانیست و هرچه در طی تاریخ زندگی انسان خردمند جلوتر برویم این ردپا گسترهی وسیعتری مییابد: چوب درختی تبدیل به قایق و کشتی شد و او را به آبهای وحشی و غیرقابل کنترل غالب کرد؛ و سپس چوب درختی دیگر ابزار صید ماهی شد. و درختی دیگر درشکه و ارابه شد و درختی دیگر قطار شد و درختی دیگر میز و صندلی شد و درختی دیگر کاغذ و صنعت چاپ شد و درختی دیگر میز و صندلی شد و درختی دیگر گهوارهی نوزادیاش شد و درختی دیگر عجین با ذوق نیمکت و مداد و تخته سیاه اولین روز مدرسهاش شد و درختی دیگر ی هدیهای که به معشوقهاش داد و درختی دیگر ابزاری برای بیان عواطف هنری اش و درختی دیگر و درختی دیگر و درختی دیگر.
عجیب نیست که رایحهی چوب و رنگ و بافت آن اینچنین ما را سرمست میکند. عجیب نیست که در قرن ۲۱ با پیشرفت خیرهکنندهی مواد و متریال نوین، چوب کماکان محبوب همگان است. ترجیح میدهیم بین دهها گزینهی موجود وقتی به خانه برمیگردیم در فضای چوبی خانه آرامش بگیریم ، احتمالا جایی در حافظهی ناهشیار سلولهای مغزمان همان حس تکیه دادن به درخت میوهی مورد علاقهمان در باغی سرسبز و خرم زنده میشود. اما در میان تمام احساسات گرم، نوستالژیک، زنده و امنی که فضا و مکان چوبی برای ما فراهم میآورد همواره تنشی نهفته است:
نکند چوب ها تمام شوند یا نباشند یا خیلی کم شوند ؟
در تاریکترین مکانهای تخیل همهی ما جاییست که در آن یک کرهی زمین بدون درختان، بیحیات و مرده وجود دارد، همهی ما به درستی میدانیم، آنگاه مکان دیگر نمیتواند خانهی ما باشد.
آیا استفاده از چوب به همین راحتیهاست؟
بشر خیلی زودتر از انتظارش متوجه شد بین او و چوبهای مورد علاقهاش دو چالش اساسی وجود دارد؛ اولین آنها مشکلاتی بود که در استفادهی طولانی مدت با آن مواجه شد، چوبها به سادگی میسوختند یا دچار رطوبتزدگی میشدند یا مورد حملهی موریانهها بودند. با یک خانهی موریانه زدهی خیس وسط جنگلهای بارانی که بستر انواع قارچ و کپک شده مزایای قبلی تا حدود خیلی زیادی رنگ میباخت. دومین مشکل به مخاطره انداختن زیستگاهش بود. فاصله بین کاشتن بذر درخت تا تنومند شدن آن سالهای زیادی تحمل و صبر میطلبید. بهعلاوه اینکه چوب هر درختی مناسب نبود. و مهمتر از همه منافع وجود درختان بهقدری زیاد بود که ریشهکن کردن آنها غیرمنطقی بهنظر میرسید. در این بین همیشه انسانهای متمایزتر و مسئولیتپذیرتری وجود داشتند که دغدغهی به مخاطره انداختن زیستگاه موجوداتی جز خودشان را هم داشتند. اما ما موجودات دوپای متفکر هستیم و همواره در نهایت راه چاره را پیدا کردهایم!
بالاخره در حدود سال ۱۹۳۰ میلادی در حوالی شمال اروپا، در فنلاند، ترکیب علم و فناوری وارد عمل شد. بعد از آزمودن بسیاری از روشهایی که در اقصی نقاط دنیا مورد آزمون قرار گرفته بود ،و بعضی از آنها هنوز هم رایجاند، روشی به کار گرفته شده که چوب را برای استفادهی طولانی مدت نسبت به تمام روشهای قبلی قابل اطمینانتر کرد. فرآیندی که در طی زمان حتی پیشرفتهتر شد، فرآیند تولید چوب ترمو یا ترموود.